تمجید رضا امیرخانی از کتاب «بی نام اعترافات» و همدلی با بدوبیراه گفتنهای شیرین غفارزادگان+ فیلم
تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۶۹۲۸۲
رضا امیرخانی معتقد است که «بینام اعترافات» از جمله کتابهایی است که قدرش دانسته نشده است. او در تمجید از داوود غفارزادگان میگوید او کسی است که در سالهای گذشته نه سر سفره ادبیات لاتین نشسته نه ادبیات شوروی. او سفرهدار ادبیات بود. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از مهمترین اتفاقات داستانی ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به قلم نویسندگانی رقم خورده است که صاحب اندیشه، فکر و دغدغه اجتماعی و نه فردی بودهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رمان «بینام اعترافات» در میان آثار این نویسنده یکی از بهترین نمونههایی است که او سعی کرده است با آن در این مسیر گام بردارد و دغدغههای فراداستانی خود را در قالب روایت داستانی به مخاطب منتقل کند.
رضا امیرخانی، نویسنده، در ویدئویی درباره این کتاب میگوید: مثل همه آثار خوبی که تمام شدنشان با لذت و در عین حال غمی همراه است، این کتاب هم تمام شد و من دوست داشتم تمام نشود. کتاب از جنسی بود که میتوانست تمام نشود؛ با اینکه کتاب طولانی است و تعداد صفحات آن برای یک رمان، تعداد صفحاتی است که خارج از اقتصاد نشر است. در واقع، کتاب حاضر به معنای امروزی کلمه کمی طولانی است. اما به دلیل نوع روایت و بافت موزاییکی روایت، تلاش شده روایتهای مختلف پارهپاره و در حقیقت پارهدوزی شود و در پایان کار میفهمیم این پارههای مختلف با هم تصویر جذابی از حقیقت آیینهوار برای ما میسازد. این نوع روایت و سبک کتاب میتوانست ادامه پیدا کند.
وی ادامه میدهد: قسمتهایی از کتاب از جنس ادبیات کهن و اصیل ایرانی بود، وقتی میخواندم احساس میکردم چقدر در این کتاب با تاریخ ادبیات مواجهم، اگرچه فضا در اردبیل است و معاصر. من کتاب را با لذت بسیار خواندم.
امیرخانی میگوید: کتاب «بینام اعترافات» جزو کتابهایی است که قدر ندید، قدرش را ندانستیم، اندازهاش را ندانستیم، میتوانست جای خیلی خوبی در ادبیات معاصر ما داشته باشد. در سبک در مضمون کتاب خیلی خویی بود و هست. هنوز هم میشود این کتاب را خواند و پارههایی از تاریخ معاصر را در آن مشاهده کرد.
روایت «امیر دژاکام» از رمان عجیب و غریب سید مهدی شجاعی+ فیلموی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نویسنده میگوید: داوود غفارزادگان همیشه سفرهدار بود. در هر کار رسمیاش مجموعههایی را بنا نهاد که در آن مجموعهها سفرهداری کرد، سفرههایی را میانداخت که در این سفرهها برای مهمانانش دعوت نامههای عمومی میفرستاد. همه میتوانستند بیایند سر سفرهاش، تقسیمبندیای جز ادبیات نداشت. او سفرهدار بود و هیچ وقت سر هیچ سفرهای ننشست. در کتابهایش هم همین وضعیت را دارد. کتابهای غفارزادگان سفرهای است که خودش برای ما پهن کرده نه سر سفره ادبیات لاتین نشست، نه شوروی. او سفره خودش را باز کرده و ما را مهمان آن سفره کرده است. خوانندههای پرحوصله ادبی میتوانند با لذت کتاب او بخوانند و نکات تازهای پیدا کنند.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: کتاب انتشارات نیستان کتاب انتشارات نیستان بی نام اعترافات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۶۹۲۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عرضه روایت ترس سربازرس مگره در بازار نشر
به گزارش خبرنگار مهر، رمان پلیسی «مگره میترسد» نوشته ژرژ سیمنون بهتازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب صدوهجدهمینعنوان مجموعه پلیسی نقاب است که اینناشر منتشر میکند.
سربازرس ژول مگره یکی از شخصیتهای مهم ادبیات پلیسی فرانسویزبان است که ژرژ سیمنون نویسنده بلژیکی خلقش کرده و ترجمه داستانهایش توسط عباس آگاهی در مجموعه پلیسی نقاب چاپ میشود.
پیش از اینکتاب، رمانهای «دلواپسیهای مگره»، «مگره از خود دفاع میکند»، «تردید مگره»، «شکیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «سفر مگره»، «دوست مادام مگره»، «مگره در کافه لیبرتی»، «ناکامی مگره»، «مگره دام میگسترد»، «مگره و جسد بیسر»، «مگره و زن بلندبالا»، «مگره و آقای شارل»، «بندرگاه مه آلود»، «پییر لتونی»، «مگره در اتاق اجاره ای»، «مگره و مرد روی نیمکت»، «مگره و شبح»، «مگره نزد فلاماندها»، «مگره سرگرم میشود»، «تعطیلات مگره»، «دوست کودکی مگره»، «مگره و مرد مرده»، «مگره و خبرچین»، «مگره و بانوی سالخورده»، «مگره و جنایتکار» «مگره و جان یک مرد»، «لونیون و گانگسترها»، «سربازرس مگره و دیوانه بِرژِراک»، «سربازرس مگره در شب چهارراه»، «مگره و مرد بیخانمان»، «سربازرس مگره در کافه دوپولی»، «مگره»، «سربازرس مگره در قضیه سَنفیاکْر» و «مگره و مردمان محترم» از آثار ژرژ سیمنون، در قالب مجموعهنقاب با محوریت شخصیت سربازرس مگره چاپ شدهاند.
در رمان «مگره میترسد» سربازرس در حال بازگشت از کنگره پلیس بینالملل در بوردو است که با دعوت دوست قدیمیاش قاضی بازپرس شابو، به شهر کوچک فونتنه لو کنت میرود. به محض پیادهشدن سربازرس از قطار و ورودش به شهر، اینخبر به او میرسد که طی ۳ روز ۲ قتل در شهر رخ داده و یکمرد اشرافزاده و یکبیوه سالخورده هر دو به یکشکل و با یکوسیله به قتل رسیدهاند. مرد مقتول با هزینه شوهرخواهرش زندگی میکرده و زن پیر هم در گذشته ماما بوده است.
سربازرس که درگیر معمای اینقتلها شده، در شهر فونتنه لو کنت ماندگار میشود و طی روزهای ماندنش در شهر، قتل سوم هم رخ میدهد. مقتول اینبار پیرمردی دائمالخمر است. با کسب اطلاعات بیشتر، سربازرس متوجه میشود در شهر کوچک، دو جبهه اصلی وجود دارد که بهخاطر اختلافات طبقاتی با هم درگیر هستند و نگاهشان به یکدیگر، با یکسوءظن ریشهدار همراه است.
رمان پیشرو ۹ فصل دارد که بهترتیب عبارتاند از: «قطار کوچک محلی در زیر باران»، «فروشنده پوست خرگوش»، «آموزگاری که نمیخوابید»، «زن ایتالیایی با خونمردگیهای زیر پوست»، «بازی بریج»، «آیین عشاء ربانی ساعت دهونیم»، «گنجینه لوئیز»، «معلول گرو_نوایه» و «کمیاب و قیمتی».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
بازرس پلیس با نشاطی تهاجمی، انگار دارد انتقامی شخصی میگیرد، ادامه داد:
«معنی اینو درک میکنید؟ دکتر ورنو ادعا کرده که جسدی روی پیادهرو افتاده بوده، جسدی که تقریبا سرد شده بوده، و حالا آمده تا از کافه پست به پلیس تلفن بزنه. اگه قضیه اینجوری بوده باشه، باید دوبار از کوچه صدای پا شنیده میشدو شالو که نخوابیده بوده، حتما اینصداها رو شنیده.»
بازرس پلیس هنوز جرئت نمیکرد ابراز پیروزی کند، ولی احساس میشد که هرلحظه بر هیجانش افزوده میشود.
«شالو سوءسابقهای نداره. اون یکآموزگار سرشناسه. هیچدلیلی نداره که بخواد قصهای سر هم کنه.»
مگره یکبار دیگر حاضر نشد به دعوتی که دوستش با نگاه از او میکرد پاسخ مثبت بدهد و حرفی بزند. آنوقت سکوتی طولانی برقرار شد. شاید بهمنظور رعایت جلسه، قاضی چندکلمهای با مداد روی پرونده گشاده در مقابلش یادداشت کرد و وقتی سرش را بلند کرد مشخص بود که چهرهاش منقبض شده است و با صدایی گرفته پرسید:
«آقای شالو شما متاهل هستید؟»
«بله، آقا.»
خصومت بین دو مرد محسوس بود. شالو هم چهرهاش گرفته بود و به نحوی تهاجمی پاسخ میداد. انگار قاضی را، اگر قصد نادیدهگرفتن شهادتش را داشته باشد، به چالش میطلبد.
«فرزند هم دارید؟»
«نه.»
اینکتاب با ۱۸۲ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان عرضه شده است.
کد خبر 6097026 صادق وفایی